ملورین 7 ساله و 9 ماهه من
سلام این روزا که مامان از همیشه بی حوصله تر و کلافه تر بود ، ملورین عزیزتر از جونم مثل همیشه برام یه مرهم بود ، با بغل کردنش انقد انقد آرامش میگریم که فقط خدا میدونه... دیگه ازدو روز پیش تعطیلات کریسمس شروع شده و ملورین که البته از دو هفته پیش شایدم زودتر در حال شمردن روزها برای رسیدن به شب گریسمس و کادو گرفتنه ، دیگه از هیجان هر لحظه دلش قنج میره ... چقد خوبه بچگی ، یاد عید نورزو میوفتم وقتی کوچیک بودیم ، ما هم همینقدر برای سفره هفت سین هیجان داشتیم ، برای عیدی هایی که هرچند مبلغی نبود اما بهترین حس دنیا رو برامون داشت... ملورینم زیبای من پر از استعداد و هنر هستش ، هر روز همه مارو با نقاشی و چیزایی که برای اسباب بازی هاش د...